جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵ - ۱۵:۲۹
۰ نفر

جواد حمیدی: نوام چامسکی از چهره‌های مشهور آکادمیک در امریکا محسوب می شود. وی که دارای دکترای زبان شناسی است و در این علم صاحب تئوری می باشد در امور سیاسی نیز صاحب نظر است.

چامسکی از منتقدین جدی سیاستهای افراطی تیم نو محافظه کار مسلط بر کاخ سفید است و از هر فرصتی آشکارا برای سرزنش بوش و دولتش بعنوان مسئولان فاجعه سیاسی – اعتباری بوجود آمده برای ایالات متحده بهره جسته است.

آنچه از پی می آید گفتگوی اختصاصی همشهری با این نام آشنا در محافل علمی امریکا و جهان است.

  • چرا سیاستهای امریکا طی 5- 6 سال گذشته موجب شده است این کشور تا این اندازه در جهان منزوی گردد؟

پاسخ کاملا مشخص است و دلایل آن آشکار. سیاستهای ایالات متحده طی این دوره به آنچنان شکست‌هایی منجر شده است که به هیچ وجه قابل توجیه نیس. حتی در یک نظر سنجی در اروپا- قاره ای که مردمان و حکومت‌هایش از حامیان سنتی امریکا محسوب می شوند- ایالات متحده و سیاستهای این کشور بزرگترین تهدید علیه امنیت جهانی قلمداد می شود.

به عقیده من درست از روز پس از 11 سپتامبر ایالات متحده با هدایت نومحافظه کاران کاخ سفید وارد مسیری شد که هر روز از محبوبیت این کشور و ارزشهایش در عرصه جهانی کاست.

برای مثال حمله پیش دستانه به عراق و داستان اشغال این کشور به بهانه‌های نا مشروع، افتضاحی تمام عیار در عرصه سیاسی برای امریکا بوده است.

  • به عقیده شما سیاستهای یکجانبه گرایانه امریکا طی این دوره جهان را به مکان امن تری تبدیل کرده است؟

در مورد جنگ علیه تروریسم صحبت می کنید؟

  • دقیقا.

نتیجه سیاست جنگ طلبانه موسوم به جنگ علیه تروریسم مشخص است. این سیاست نه تنها جهان را به مکان امن تری تبدیل نکرده، بلکه فضا را برای عملیات تروریستی مهیا تر نیز نموده است.

بر اساس یک تحقیق که توسط موسسه رند در امریکا منتشر شد، سیاستهای ضد تروریسم امریکا بویژه حمله به عراق، جهان را بیش از 7 بار در برابر حملات تروریستی و بطور کل پدیده تروریسم آسیب پذیر تر ساخته است. عراق به سرزمین رویا‌ها برای تروریست‌ها تبدیل شد و فضایی مناسب را برای آنها فراهم نمود.

به بیان دیگر جنگ علیه تروریسم نتیجه معکوس داشته است و اگر هدف آنرا تبدیل جهان به مکانی امن تر توصیف کنیم باید بگویم این سیاست نیز شکستی مفتضحانه را برای بوش و دولتش به همراه داشته است.

  • البته فکر می کنم بوش و دستگاه دیپلماسی دولت وی طی یک سال گذشته تا حدودی سیاستهای‌های افراطی خود را تعدیل کرده است.

در واقع مجبور شده است دست به این تعدیل سیاست بزند. ایدئولوژی همان ایدئولوژی است. جان بولتن همان جان بولتن است و دیک چنی نیز تغییری نکرده است. اما اینکه چرا شاهد این تغییر رویکرد هستیم تنها به دلیل جبر است.

راهی دیگر وجود نداشته است. این دولت هرجا به اعمال زور و فشار روی آورده است نتیجه عکس گرفته است. البته در مواردی انگشت شمار همچون لیبی این فشار نتیجه داده است اما در اکثر قریب به اتفاق موارد خیر. کاهش محبوبیت داخلی، افتراق متحدان سنتی، افزایش تنفر از امریکا در خاورمیانه و موارد دیگر همگی باعث شده است این دولت مجبور به نرمش شود.

  • فکر می کنید امریکا و خاورمیانه آمادگی و ظرفیت باز شدن جبهه ای جدید برای یکجانبه گرایی امریکا را دارد؟

منظور شما مواجهه با ایران و برنامه هسته ای است.

  • برای مثال.

به هیچ وجه. نه تنها افکار عمومی امریکا بلکه پنتاگون و مراجع اطلاعاتی امریکا نیز به هیچ وجه با اقدان نظامی علیه ایران موافق نیستند.

البته افزاد هوادار حمله به ایران همواره در کاخ سفید حضور دارند اما فکر نمی کنم این تمایل در کاخ سفید و مراجع تصمیم گینده در دولت مرجعیت داشته باشد.

از سوی دیگر خاورمیانه و بطور کل تمامی کشورهای جهان به استثنای اسرائیل نیز به هیچ وجه از این آمادگی برخوردار نیستند.

به جرات می توانم بگویم آغاز اقدام نظامی علیه ایران به معنی فاجعه ای بزرگ برای امریکا خواهد بود که شاید تصور درباره آن دور از ذهن باشد.

کد خبر 16941

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز